گليساندو:
گليساندو افكت اجرايي است كه بوسيله سراندن انگشت به بالا و پايين گريف، بدون رها كردن سيم اجرا مي شود. اين حركت باعث مي شود ارتفاع صدا به نرمي و بدون بريدگي و تغييرات پله پله، بالا و پايين برود.
تكنيك هاي دست راست:
آرشه كشي در نوازندگي ويولنسل همانندي فراواني به نفس گيري نوازنده يك ساز بادي دارد. تقريباً مي توان گفت آرشه كشي عمده ترين عامل اثرگذار در بيان موسيقايي نوازنده است. آرشه روي سيمها، حدوداً جايي ميان انتهاي گريف و خرك و در راستاي عمود بر سيمها كشيده مي شود. نوازنده، آرشه را به كمك هر پنج انگشت دست راست نگه مي دارد، به گونه اي كه شصت در مقابل ديگر انگشت ها و نزديكتر به بدن نوازنده قرار مي گيرد.
وضعيت پنجه بايد شبيه زماني باشد كه آنرا رها كرده ايم و نيرويي به انگشتان وارد نمي كنيم و همه خميده باشند. انتقال وزن بازو به آرشه از را گردش دروني ساعد انجام مي شود كه اعمال فشار روي انگشت اشاره و كاهش زاويه انگشت مياني با آرشه را به دنبال دارد. نيروي ضروري در جهت مقابل از طريق شصت وارد مي شود.
روش گرفتن آرشه
انگشت كوچك به كنترل زاويه آرشه با سيم كمك كرده و همچنين در كنترل آرشه هنگامي كه آنرا از سيمها جدا مي كنيم نقش بنيادي دارد. اصطلاحات آرشه كشي در زبان انگليسي (آرشه بالا و پايين) كمي گيج كننده است. در واقع منظور از آرشه پايين، كشيدن آرشه به سمت راست و آرشه بالا كشيدن به سمت چپ است.
آرشه كشي راست با بكارگيري بازو در آغاز و سپس ساعد و پس از آن پيچش اندك مچ به پايين براي حفظ حركت آرشه در مسير مستقيم و آرشه كشي چپ به ترتيب با حركت بازو، ساعد و سپس مچ (پيچش اندك به بالا) انجام مي گيرد. در هنگام نواختن اساساً آرشه در مسيري عمود بر سيم ها حركت مي كند.
براي انتقال آرشه كشي از سيمي به سيم ديگر جابجا شدن بازو و ساعد به بالا يا پايين و كمي جابجايي مچ به منظور حفظ زاويه نسبت به سيم لازم است. همچنين نرمي مچ هنگام تغيير جهت آرشه از چپ به راست و برعكس ضرورت دارد. در آرشه كشي هاي تند، كنترل حركت افقي آرشه بوسيله مچ انجام مي شود. در آرشه كشي هاي بلند بازو نيز اهميتي بسان مچ پيدا مي كند.
جنس صداي ايجاد شده و شدت آن به عوامل گوناگوني وابسته است كه سه عامل مهم از اين ميان عبارتند از: سرعت آرشه، وزن وارد شده به آرشه و در پي آن به سيمها، و نقطه تماس موي آرشه با سيم. يك نوازنده خوب قادر خواهد بود كه صداي صافي ايجاد كند و گرايش طبيعي آرشه را به اعمال نيروي بيشتر به سيم در نزديكي پاشنه و اعمال نيروي كمتر در نزديكي نوك آرشه، در نظر خواهد گرفت.
دستاورد آرشه كشي در نزديكي خرك صدايي برجسته و روشن است و با نزديك شدن پيش از اندازه بخ خرك (سول پونتي چلو) صدايي فلزي و لرزان پديد مي آيد. اگر آرشه كشي نزديك به گريف (سول تستو) انجام شود، صداي نرم و مهربان و با وضوح كم خواهيم داشت.
انگشت گذاري هاي دوبل (Double stops):
انگشت گذاري دوگانه مربوط به اجراي همزمان دو نت مي باشد. دو سيم همزمان انگشت گذاري شده و آرشه بر روي آنها كشيده مي شود، در نتيجه دو صدا همزمان شنيده مي شود. همچنين ممكن است انگشت گذاري هاي سه گانه و چهارگانه هم انجام شود (با شكسته شدن حالت منحني انگشتان). اما مشكلي كه در اين تكنيك وجود دارد نشدني بودن آرشه كشي همزمان روي بيش از دو سيم به است كه از انحناي لبه خرك ناشي مي شود. Frances-Marie Uitti بكارگرفتن دو آرشه را ابداع كرد؛ به گونه اي كه يك آرشه روي دو سيم مياني و آرشه زيگر زير دو سيم كناري كشيده شود تا اجراي سه يا چهار نت همزمان ميسر گردد.
پيتسيكاتو:
در اجراي پيتسيكاتو با انگشتان مستقيماً به سيم زخمه زده مي شود. معمولاً اين كار با دست راست انجام مي گيرد، به اينگونه كه آرشه بوسيله بخش آزاد دست دور از سيمها نگه داشته شده يا (در پاساژهاي طولاني) به كناري گذاشته مي شود. در پيتسيكاتو مي توان يك سيم يا همزمان چند سيم را نواخت. گاهي نوازنده بايد روي يك سيم با دست راست آرشه بكشد و همزمان روي سيم ديگر با دست چپ زخمه بزند. چنين پيتسيكاتويي با گذاشتن علامت «+» روي نت مشخص مي شود.
كلگنو (Col legno):
در تكنيك كلگنو نوازنده بجاي موي آرشه، چوب آرشه را به سيمها مي زند. معمولا اين يك تكنيك كوبشي است (بطور دقيق تر اين تكنيك را col legno battuto مي نامند) كه صداي نت در اين حالت امتداد ندارد. گهگاه بصورت بسيار نامعمولي Col legno tratto اجرا مي شود كه در اين تكنيك لازم است چوب آرشه همانند موها در آرشه كشي معمولي، روي سيم كشيده شود.
اسپيكاتو:
در اجراي اسپيكاتو، موهاي آرشه روي سيم ها كشيده نمي شود، بلكه به آنها ضربه مي زند، البته به همراه حركت ناچيز افقي براي ايجاد صداي خشك و ضربه اي. اين تكنيك ممكن است با بكار گرفتن مچ براي فرود آوردن آرشه روي سيم ها اجرا شود. اسپيكاتو معمولاً با موسيقي هاي پرنشاط متناسب است. در اسپيكاتوي ويولن آرشه از سيم جدا مي شود، ولي در ويولنسل ممكن است چوب آرشه به چابكي بالا بپرد بدون اينكه موي آرشه كاملاً از سيم جدا شود.
استاكاتو:
در استاكاتو، نوازنده آرشه را روي سيم كمي حركت داده و متوقف مي كند و صداي كوتاهي ايجاد مي شود. در زمان باقي مانده از كشش نوشته شده براي نت، آرشه جدا از سيمها نگه داشته مي شود.
لگاتو:
در اين تكنيك نت ها به نرمي به هم متصل مي شوند، بدون تاكيد يا بريدگي.
اندازه ها
ويولنسل هايي با اندازه ي استاندارد به نام full-size شناخته مي شوند. اما ويولنسل ها در اندازه هاي كوچكتر، از هفت هشتم تا يك شانزدهم نيز ساخته مي شوند (7/8, 3/4, 1/2, 1/4, 1/8, 1/10, 1/16).
ويولنسل هاي كوچكتر، در ساختمان، محدوده صدايي و كاربري با ويولنسل استاندارد كاملاً همسان هستند، اما در واقع براي استفاده كودكان و همچنين بزرگسالان ريزاندام، تنها در مقياسي كوچكتر ساخته مي شوند. نكته ي قابل توجه اينكه يك ويولنسل half-size، اندازه اي يك دوم ويولنسل full-size ندارد و در حقيقت، تنها كمي كوچكتر است.
بسياري از ويولنسل نوازان ريزاندام نواخن با ويولنسل هفت هشتم را ترجيح مي دهند، چون با اين ساز كشيدگي پنجه در پوزيسون هاي بالاي دسته دشواري كمتري برايشان مي آفريند. به ندرت ويولنسل هايي بزرگتر از چهار چهارم هم وجود دارد. نوازنده هايي كه دستهايي با بزرگي نامعمول دارند، ممكن است ويولنسلي را بنوازند كه كمي از full-size بزرگتر باشد.
ويولنسل هايي كه تقريباً پيش از سال 1700 ساخته مي شدند به نسبت قابل توجهي از آنها كه پس از اين تاريخ ساخته شده اند و همچنين از ويولنسل هاي امروزي به نسبت قابل توجهي بزرگتر هستند.
حدود سال 1680، فن آوري ساخت سيم، ايجاد صداي بم تر روي سيم هاي كوتاهتر را ميسر كرد.
براي نمونه مي توان گفت ويولنسل هاي استراديواري آشكارا به دو مدل تقسيم مي شوند: نخست آنهايي كه به سبك سالهاي پيش از 1702 ساخته شده اند كه مشخصه شان اندازه بزرگتر آنهاست.
دوم آنهايي كه به سبك سال 1702 و پس از آن، يعني سالهايي كه استراديواري تحت تأثير گونه جديد سيم ها شروع به ساخت ويولنسل هاي كوچكتر كرد، ساخته شده است.
اين مدل اخيرهمانيست كه در بين سازسازان امروزي رايج است.
لوازم جانبي
لوازم جانبي بسياري براي ويولنسل موجود است كه از اين ميان برخي ضروري تر هستند:
• كيس ها براي حفاظت از ويولنسل و آرشه بخصوص در هنگام مسافرت و براي ايمني در هنگام انتقال به انبار كالا استفاده مي شود.
• كلوفون كه از صمغ درخت conifer ساخته مي شود به موي آرشه ماليده مي شود و با افزايش اصطكاك و درگيري بين موي آرشه و سيم، صدادهي مطلوبي را موجب مي شود.
• نگهدارنده ميله تكيه گاه (با نامهاي تجاري Rockstop و Black Hole) هنگامي كه ميله تكيه گاه بدون سرپوش لاستيكي باشد، مانع سر خوردن ويولنسل روي كفپوش هاي چوبي مي شود.
• برطرف كننده هاي Wolf tone، گاهي با هدف برطرف كردن ناهنجاري هاي آكوستيكي به نام Wolf tones يا Wolfs، روي سيمهاي ويولنسل (ميان خرك و سيم گير) نصب مي شوند.
• سوردين ها براي تغيير رنگ صداي ويولنسل از راه كاهش هارمونيك ها، بكار مي روند. سوردين هاي ويژه تمرين (از جنس فلز) شدت صداي ساز را به اندازه قابل توجهي كاهش مي دهند (اين سوردين ها با به سوردين هتل نيز مشهور هستند).
• مترونوم ها، با ايجاد صدا براي تعداد معيني ضرب در دقيقه، به حفظ يك تمپو يكنواخت كمك مي كنند. در ميان مترونوم ها مدل هاي زيادي وجود دارد كه مي توانند ارتفاع صوتي نت A4 (440 هرتز) را براي كوك كردن ايجاد كنند.
• رطوبت زا براي كنترل و تثبيت رطوبت اطراف و داخل ويولنسل بكار مي رود و ابزار كارايي براي ويولنسل نوازان مسافر است.
• تيونرها براي كوك دقيق ساز بكار مي روند
مقايسه اندازه ويولنسل full-size و يك هشتم
كوارتت و ديگر آنسامبل ها
ويولنسل يكي از اعضاي تركيب سنتي كوارت هاي زهي و همچنين كوينتت ها، سكستت ها و تريوهاي زهي و ديگر تركيب هاي آنسامبل است. قطعاتي براي هم نوازي دو، سه، چهار يا شمار بيشتري ويولنسل نيز نوشته شده كه به سبك از آنسامبل «كر ويولنسل» هم گفته مي شود. صداي چنين آنسامبلي را مي توان با مقدمه اوورتور اپراي ويليام تل اثر روسيني و يا صحنه Zaccharias' prayer از اپراي نابوكو اثر وردي همانند دانست.
يكي از معروفترين نمونه هاي مستقل اينگونه آنسامبل ها، Bachianas brasileiras شماره يك براي آنسامبل ويولنسل (شماره پنج اين اثر براي سوپرانو و 8 ويولنسل است) و نمونه ديگر Mesغير مجاز مي باشدesquisse اثر برليوز براي 7 ويولنسل است.
در اين ميان گروه «دوازده ويولنسل نواز» از اركستر فيلارمونيك برلين جايگاه ويژه اي دارد و اجراي آثار بسياري را در برنامه كاري خود داشته كه تنظيم هايي از ترانه هاي معروف هم از آن جمله اند.
گروه «دوازده ويولنسل نواز» از اركستر فيلارمونيك برلين
موسيقي مردم پسند و جز
هرچند ويولنسل در موسيقي مردم¬پسند نسبت به موسيقي كلاسيك كم كاربرد تر است، گهگاه در آثار ضبط شده پاپ و راك خود نمايي مي كند. و نيز به ندرت در تركيب اصلي گروه گنجانده مي شود (به هر صورت همچون هم خانواده اش ويولن، هر روز در جريان اصلي پاپ پركاربرد تر مي شود). در دهه 1960 هنرمنداني همچون بيتل ها و شر (خواننده زن آمريكايي) ويولنسل را در موسيقي مردم پسند و در ترانه هايي همچون Bang Bang، Eleanor Rigby و Strawberry Fields Forever بكار گرفتند.
گروه هاي ويولنسل نامتعارفي شكل گرفتند:آموزش ويولن Apocalyptica، گروهي از ويولنسل نوازهاي فنلاندي كه بيشتر با وارياسيون هايشان روي ترانه هاي متاليكا شناخته مي شوند، Rasputina، گروهي متشكل از دو زن ويولنسل نواز كه يك سبك پيچيده نوازندگي ويولنسل را با موسيقي گوتيك آميختند، Von Cello، يك گروه راك پاور تريو و ويولنسل محور، و Break of Reality كه عناصر موسيقي كلاسيك را با سبك هاي مدرن راك و متال مي آميزد. اين گروه ها نمونه هايي از سبكي هستند كه با عنوان cello rock شناخته مي شود.
كوارتت زهي bond نيز داراي يك نوازنده ويولنسل است. Silenzium و Vivacello گروه هاي روسي هستند كه راك و متال مي نوازند و در سيبري بسيار پر طرفدارند.
گروه هايي همچون Aerosmith، Nirvana، Oasis، Murder by Death و Cursive گروه هاي جديدتري هستند كه ويولنسل را بكار گرفته اند. اخيراً هنرمندان سبكي كه اصطلاحاً chamber pop ناميده مي شود همچون Kronos Quartet و Margot and the Nuclear So and So's، كاربرد ويولنسل را در alternative rock رايج كردند. گروه هوي متال System of a Down نيز صداي غني ويولنسل را در كاهايشان بكار گرفته اند. The Stiletto Formal گروهيست با سبك indie rock كه مشخصه بارز اين گروه بكارگيري ويولنسل به عنوان صداي اصلي مي باشد.
در موسيقي bluegrass (نوعي موسيقي كانتري مربوط به جنوب ايالات متحده) و فولك نيز ويولنسل كاربرد دارد. ويولنسل و كنترباس در برخي اركسترهاي امروزي چيني بكار مي روند.
ر موسيقي جز، Oscar Pettiford و Harry Babasin (نوازندگان كنترباس) از نخستين كساني بودند كه ويولنسل را به عنوان يك ساز سلو بكار بردند. هر دوي اين ها سيم سازهايشان را با فواصل چهارم و يك اكتاو بالاتر از كنترباس كوك كردند. Fred Katz (كه نوازنده كنترباس نبود) يكي از ويولنسل نوازان برجسته ي جز بود كه اين ساز را با كوك استاندارد و تكنيك آرشه كشي بكار برد. ويولنسل نوازان جز معاصر عبارتند از: Abdul Wadud، Diedre Murray، Ron Carter، Dave Holland، David Darling، Akua Dixon، Ernst Reijseger، Fred Lonberg-Holm، Vincent Courtois، Jean-Charles Capon و Erik Friedlander.
سازندگان نامدار ويولنسل
به سازنده و تعمير كنندگان سازهاي زهي، از گيتار تا خانواده ويولن، لوتيِر (luthier) گفته مي شود. لوتيرهاي زير به سبب ويولنسل هايي كه ساخته اند مشهور هستند:
• Nicolò Amati
• William Forster
• Nicolò Gagliano
• Matteo Goffriller
• Giovanni Battista Guadagnini
• Giuseppe Guarneri
• Domenico Montagnana
• Giovanni Battista Rogeri
• Francesco Ruggieri
• Stefano Scarampella
• Antonio Stradivari
• David Tecchler
• Carlo Giuseppe Testore
• Jean Baptiste Vuillaume
ويولنسل هاي معروف
ويولنسل هاي معروف عبارتند از:
• Andrea Amati، ساخته شده به سال 1572، نواخته شده بدست Wieland Kuijken
• Servais Stradivarius، در موزه Smithsonian در واشنگتن
• Davidov Stradivarius، نواخته شده بدست ژاكلين دوپره و يويوما
• Barjansky Stradivarius، نواخته شده بدست جوليان لويد وبر
• Bonjour Stradivarius، نواخته شده بدست سو بائه
• Paganini-Ladenburg Stradivarius، نواخته شده بدست كلايو گرين اسميت از كوارتت زهي توكيو
• Duport Stradivarius، نواخته شده بدست مستيسلاو روستروپوويچ
• Piatti Stradivarius، ساخته شده به سال 1720، نواخته شده بدست كارلوس پريه¬تو
Wolf tone
wolf tone يا بطور خلاصه wolf، به نويزي مي گويند كه در هنگام نوازندگي و زماني كه نت نواخته شده با بسامد نواسان طبيعي بدنه ساز يكي شود، پديد مي آيد و صدايي بلند و ناهنجار كه گاهاً شبيه زوزه حيوانات است ايجاد مي كند. پديده ي مشابهي به نام wolf interval وجود دارد كه معمولاً بين نت مي بمل و سل ديز در انواع تعديل هاي غير گردشي گام پديد مي آيد.
Wolf tone به طور معمول تنها در سازهاي زهي آرشه اي و بخصوص ويولنسل يا با نگاه كلي تر در خانواده ويولن ديده مي شود، چرا كه در اين سازها نت ها با كشش بيشتري اجرا مي شوند و در نتيجه شنيدن اين پديده آسان مي شود. معمولا wolf tone روي نت هاي مي و فا يا بين اين ها رخ مي دهد.
پديده Wolf را مي توان به وسيله قطعه اي به نام زداينده¬ي wolf tone برطرف كرد. اين قطعه متشكل از يك لوله فلزي و پيچي كه بر آن سوار است مي باشد و روكش لاستيكي داخل آن، سيم مشكل دار را در قسمت پايين خرك در بر مي گيرد.
قطعه زداينده wolf tone در اين شكل روي سيم سل ديده مي شود
ويولنسل الكتريك
ويولنسل الكتريك، نوعي ويولنسل است كه توليد صداي آن بر پايه تقويت الكتريكي اصوات (و نه رزنانس آكوستيكي) مي باشد. ساختار بيشتر ويولنسل هاي الكتريك همچون انواع آكوستيك آن همچنان ميله تكيه گاه و تكيه گاه زانو را شامل مي شود، اما برخي نيز به روش هاي ديگر نگه داشته مي شوند؛ براي نمونه برخي داراي سه پايه اي به عنوان تكيه گاه هستند و يا داراي بند نگهدارنده هستند كه نوازندگي هنگام حركت را ميسر مي كند.
بيشتر ويولنسل هاي الكتريك با پيك آپ هاي Piezo كه روي خرك سوار مي شوند راه اندازي مي گردد. بسياري هم داراي پري آمپلي فاير هاي آنبورد هستند كه امكان كنترل موضعي صدا را به نوازنده مي دهد.
چند گونه ويولنسل الكتريك
از يك تا هشت قطعه piezo ممكن است روي اين سازها نصب شود. ويولنسل الكتريك چندين برتري نسبت به نوع آكوستيك آن دارد. يكي از اين برتري ها گنجايش بالاي آن براي ايجاد افكت هاي صدا، همچون distortion، wash، chorus است كه گوناگوني فراواني در صدادهي و امكان همراهي با گيتار الكتريك، گيتار بيس و ويولن الكتريك را فراهم مي سازد. و نيز در نمونه هاي پنج سيم و شش سيم (در ويولنسل آكوستيك اين امكان وجود ندارد) صدادهي در محدوده صوتي گسترده تري ميسر است پيك آپ ويولنسل و ساختار آن
نواختن يك ويولنسل الكتريك در پوزيسيون هاي پايين دسته به دليل نداشتن بدنه رزوناتور بسيار آسانتر از نواختن ويولنسل آكوستيك است و سرانجام اينكه، روبرو شده با مشكل فيدبك در آمپلي فاي كردن صداي ويولنسل الكتريك نسبت به همين مشكل در نوع آكوستيك بسيار كمتر است.
ويولنسل الكتريك هنوز نتوانسته در فراگيري، جايگاهي همچون گيتار الكتريك بدست آورد و يا در شيوع كاربري خود به اندازه ويولن الكتريك كامياب نبوده، هرچند گروهاي راكي همچون آپوكاليپتيكا و راسپوتينا به محبوبت اين ساز كمك كرده اند. همچون ويولن الكتريك، ويولنسل الكتريك نيز نتوانست جايگاه شايسته اي در موسيقي كلاسيك (كه ويولنسل آكوستيك عضو شناخته شده اي در آن به شمار مي آيد) بدست آورد.
منبع سايت هارمونيك
- ۶,۱۴۸ بازديد
- ۰ نظر